سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/1/18
4:48 عصر

سفرنامه آلمان(قسمت پنجم)

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

 

امروز صبح به مدرسه سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین رفتم. سفارت ایران در کنار مدرسه بود ساختمان در خور توجهی داشت. از کنار آن گذشتیم و به مدرسه وارد شدیم. واقعا هیچ نکته جالبی اونجا ندیدم که ارزش نوشتن داشته باشه. خب از مدرسه برگشتیم خانه نهار خوردیم و خوابیدیم.

بعد از ظهر با امیر رضا به پارک رفتیم. روز قبل یک اسکیت برای امیر رضا خریده بودیم، خیلی دوست داشت تا اسکیت ها را پا کند و دوری بزند، بنابراین من و امیر رضا از فرصت استفاده کردیم و به پارک رفتیم، راستی یادم رفته بود در مورد  پارک نزدیک خانه بگویم. در برلین در هر منطقه یک پارک بزرگ وجود دارد که هم بزرگسالان در آن ورزش می کنند و هم خردسالان بازی می کنند معمولا بعد از ظهر ها که همه از سر کار به خانه مراجعت می کنند بعد از صرف نهار و استراحتی کوتاه بعد از ظهر خود را به گردش در بازار، سینما، پارک‌ها و مکان های تفریحی دیگر می‌پردازند. یک نکته جالب اینکه اروپائیها زیاد پس‌انداز نمی‌کنند یا بهتر است بگویم در پس انداز کردن طمع نمی کنند و سعی می کنند با درآمدی که کسب می‌کنند زندگی کنند، اصلا به این فکر نمی کنند برای بچه‌هاشون جمع کنند آنها معتقدند که بچه‌ها خودشون باید تلاش کنند و آینده خودشان را بسازند. آلمانی ها حقوق که می‌گیرند مقداری را پس‌انداز می‌کنند و بقیه را خرج می‌کنند. نکته جالب اینست که برعکس کشور عزیزمان ایران که در تعطیلات قیمت بلیط وسایل حمل و نقل و کرایه هتلها و رستوران ها گران می شود در آلمان ارزان می شود زیرا دولت آلمان معتقد است که در تعطیلات باید امکانات به گونه ای فراهم باشد که مردم بتوانند مسافرت کنند و خستگی کار را از تن به در کنند و گرنه در حین کار بازدهی مناسب را نخواهند داشت. بنابراین برای تفریحات سالم برنامه ریزی دقیقی دارند. و در مواقع تعطیلی نه تنها هزینه‌ها گران نمی شود بلکه ارزان می‌شود. قابل توجه برنامه ریزان ریز و کلان کشور!

خب در مورد پارک نزدیک خانه‌مان می‌گفتم، این پارک که فولک پارک نام دارد قدمتی حدود هفتاد سال دارد و خیلی بزرگ است درون پارک زمین‌های مختلفی برای ورزش‌های گوناگون تعبیه شده است درون پارک فقط سه زمین چمن فوتبال دارد که من هر موقع از کنار اون عبور کردم عده‌ای مشغول بازی بودن!

راستش یکبار هم با امیر رضا به دفتر آن مراجعه کردیم و من گفتم می‌خواهم در یکی از تیم‌ها ثبت نام کنم، مسئول دفتر من را به یکی از مربیان کنار زمین ارجاع داد، او هم از من پرسید که چند سال دارم، و گفت ما برای گروه‌های مختلف سنی تیم داریم تا سن پنجاه سال. من گفتم که 29 سالمه، او هم پاسخ داد که روزهای سه شنبه و پنج‌شنبه ساعت 7:30 تا 9:00 شب گروه سنی من بازی می‌کنند. به من گفت که این روزها برای تمرین و بازی مراجعه کنم، هزینه ثبت نام هم 10 یورو بود.

خب در مورد امکانات پارک می‌گفتم این پارک علاوه بر زمین فوتبال، زمین تنیس، زمین والیبال، زمین بسکتبال و خیلی زمینهای دیگر داشت، فقط اگر شما بخواهید از این پارک عبور کنید حدود یک ساعت باید با سرعت زیاد پیاده روی کنید تا بتوانید این پارک را تا انتها بروید، واقعا یک جنگل طبیعی بود در قلب شهر و واقعا سر سبز و تمیز. با اینکه این پارک در قلب شهر است و مردم بسیار از آن استفاده می‌کنند واقعا می‌گویم یک ذره زباله روی زمین پیدا نمی‌کنید، حتی یک ذره.

تقریبا هر 50 متر یک سطل زباله قرار دارد و من بارها و بارها دیدم که بچه‌های کوچک که قدشان کوتاه است چگونه تقلا می‌کنند تا زباله‌شان را درون سطل بیندازند.

من فکر می‌کنم ما هم با یک مقدار فرهنگ‌سازی براحتی می‌توانیم شهری زیبا داشته باشیم. البته ما فرهنگ‌سازی را باید از درون خانه‌های خود شروع کنیم زیرا متأسفانه من در ایران بسیار مشاهده کردم پدر‌ها و مادرهای عزیز پس از اینکه از طبیعت استفاده می‌کنند همان جا زباله‌هاشون را روی زمین می‌ریزند و می‌روند، بارها مشاهده کردم که ما زباله‌ها را از پنجره ماشین بیرون می‌ریزیم، من فکر می‌کنم تا ما بزرگسالان خود را اصلاح نکنیم نباید از کودکانمان توقعی داشته باشیم.

به هر حال امروز با امیر رضا حدود یک ساعت در پارک بازی کردیم و بعد هم به خانه برگشتیم خیلی خوش گذشت.