سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/12/23
4:59 عصر

مژه های نادیدنی

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

بسیاری از مردمان سکولار یا دنیاورز گمان می‌کنند ایمان یک مفهوم تاریخ گذشته یا غیر ضروری است. چون نمی‌خواهند به چیزی عقیده داشته باشند که از نظر علمی قابل اثبات نیست. اما اگر خوب نگاه کنیم می‌توانیم نادیدنی‌ها را ببینیم. همچون مژه‌هایی که وجود دارند اما در نگاه اول به چشم نمی‌آیند. گاهی ما به راستی نمی‌توانیم چیزی را که واقعاً از همه به ما نزدیک‌تر است، ببینیم مانند مژه‌هامان، یا به تعبیر قرآن کریم رگ گردن‌مان. در حالی که به سخن قرآن کریم، خداوند از رگ گردن‌مان به ما نزدیک‌تر است.

این مطلب را از جناب علیرضا شجاعی دوست عزیزم آموختم.


89/6/29
10:48 صبح

نگاهی تازه در مورد حجاب

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته حجاب، بررسی تاریخی

امروز با یکی از محققان حوزه هم سفره شدیم
در هنگام تناول صبحانه درباره موضوعات مختلف به گفتگو نشستیم. یکی از این موضوعات بحث حجاب بود. ایشان روایتی جالب در مورد حجاب مطرح کردند که برای من تازگی داشت. این استاد حوزه می فرمودند که اوایل که اسلام آمد آیه حجاب هنوز نیامده بود و اصلاً حجابی در کار نبوده است. به نقل ایشان آیات حجاب از سال 18 بعثت به بعد آمده و حجاب به صورت یه آموزه در آمده است. در حالی که ما در حدیث معراج داریم که پیامبر وقتی به معراج می رود، زنانی را در وضعیت اسفباری می بیند که در حال عذاب شدن هستند و وقتی از دلیل آن سوال می کند. می گویند در دنیا یک تار مویشان را نامحرم دیده است. این درحالی است که حدیث معراج مربوط به سال پنجم بعثت بوده و آیات حجاب از سال 18 بعثت به بعد نازل شده و حجاب در سال پنجم اصلاً تکلیف نبوده که خدا بخواهد از زنان بی حجاب بازخواست کند. چه رسد به این که کسی یک تار مویش پیدا بوده. بنابراین به نظر می رسد که نیاز به بررسی بیشتر در مورد مضامین حدیث معراج ضروری به نظر می رسد.
نکته دوم خود شیوه مطرح شدن حجاب در جامعه زمان پیامبر است. گویند در آن زمان که حجاب به طور رسمی مطرح نبوده و دختران بدون حجاب در شهر مکه و مدینه عبور و مرور می کردند، گاهی جوانان از دختران زیبا بوسه ای می گرفتند و البته این مرسوم بوده و به این دلیل دختران خانواده های اشراف و غیر کنیزان از این وضعیت شکایت پیش پیامبر می برند. پیامبر هم عرضه می دارند که از این پس پوششی روی سر و سینه خود بیندازید تا جوانان تحریک نشوند و به شما تعرض نکنند. و یک تفکیک بین دختران و زنان حر و دختران و زنان کنیز قایل می شوند. از این پس حجاب  به این صورت برای زنان حر واقع می شود ولی هنوز کنیزکان ملزم به رعایت حجاب نبودند و از دید مردان هوس باز عرب در امان نبودند تا اینکه آنان نیز به پیامبر مراجعه کرده و شکایت می کنند. و پیامبر چنین سفارشی به ایشان نیز می کند. و بدین گونه مسئله حجاب برای کلیه زنان بجز سالخوردگان که طمعی در آنان نیست الزامی می شود که البته هنوز هم حجاب برای سالخوردگان الزامی نیست.
دوست محقق ما از شیوه برخورد با مسئله حجاب در ایران گله مند بود و ادعا می کرد با توجه به این روایات تاریخی و فضای موجود در آن زمان این شیوه برخورد با حجاب در ایران، اسلامی نیست و بیش از اینکه جوانان را به اسلام راغب کند آن ها را از اسلام دور می کند. آمارهای غیر رسمی حاکی از این است که رشد اسلام در دنیا بیش از دیگر ادیان است ولی در ایران گرایش جوانان مسلمان شیعه به ادیان دیگر به ویژه مسیحیت بسیار زیاد شده است و این حکایت از روش نادرست ما در برخورد با مسائل اجتماعی اسلام است.
دوستان عزیز این یک دیدگاه شخصی است و نیاز به منبع و همچنین تحلیل بیشتر و نقد شما عزیزان دارد لذا خوشحال می شوم که در این مسئله مرا یاری کنید. منتظر نقدها و نظرات یا ارائه راهکارهای شما عزیزان هستم.

87/7/1
5:27 عصر

سخنرانی پاتریک کلی اسقف شهر لیورپول در دانشگاه ادیان

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

پاتریک کلی اسقف اعظم لیورپول روز پنجشنبه 28/6/87 در دانشگاه ادیان حضور پیدا کرد و در حضور جمعی از اعضای هیئت علمی و دانشجویان این دانشگاه سخنرانی کرد. محور این سخنرانی مباحث الهیاتی پیرامون آموزه تثلیث و ارتباط آن با موضوعات روز مسیحیت بود. بعد از جلسه نیز ایشان به سوالات حاضران پاسخ داد.

بعد از این جلسه نیز ایشان در یک مصاحبه اختصاصی با فصلنامه هفت آسمان شرکت کرد و به سوالات پاسخ گفتند. این مصاحبه به زودی در این فصلنامه به زیور طبع آراسته خواهد شد.


87/1/19
2:59 صبح

آیا خدا در غرب در جای خود قرار دارد؟

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

پاسخ به سوال یک دوست

آیا خدا در غرب در جای خود قرار دارد؟

با سلام از پیامی که برای نوشته من گذاشتید ممنون هستم

من منظور شما را نفهمیدم اینجا مسلما خدا نقش موثری در زندگی خیلی از مردم دارد و آنها هم بر اساس سنت خودشان خدا را می پرستند و اتفاقا خدا هم پرستش آنها را می پذیرد نشانه آن هم این است که پس از دو هزار و هشت سال مردم هنوز به خدایشان ایمان دارند و او را می پرستند و اگر نبود ارتباط خدا بااینان مسلما اینان هم دیگر خدا را نمی پرستیدند اما پیام نوشته من این بود که ما مسلمانان اگر ادعای کامل بودن دینمان را داریم که اینگونه هست این کمال باید در یک جایی نمود داشته باشد که متأسفانه نمود آن کم است وما باید تلاش کنیم که چهره واقعی دین خدا را به درستی نمایش دهیم. پیام دین نظم و انضباط و اخلاق خوب و خیلی چیزهای دیگر هست که در اینجا وضوح خوبی دارد و لازم نیست غربیها فریاد بزنند که ما برتر هستیم. همین که شما وارد کشور های غربی می شوید این برتری را حس می کنید و مدهوش انضباط اجتماعی و فردی آنها می شوی ولی اگر در این مدهوشی بیهوش نشوی و کمی تأمل بیشتری بکنی در می یابی ما میتوانیم خیلی راحت برتر از اینان باشیم ما از هر جهت امتیازات فراوانی داریم که میتوانیم برتر باشیم که البته در سایه نظم و انضباط و اراده و تلاش امکانپذیر است

عزیزم ما همیشه شنیدیم که خدا را از راه قوه بینایی نمی توان دید و از طریق آثار او باید پی به وجودش برد و از راه نظم حاکم بر جهان که البته این نظم در اینجا خیلی مشهود است.

من با خانواده هایی در این جا مواجه شدم که با وجود این که بیش از سی سال است که در این محیط پرورش یافته اند بچه های نماز خوانی دارند و حتی نماز شبشان ترک نمی شود اینها واقعیاتی است که اینجا وجود دارد واقعیت اینست که خیلی چیزها را باید دید و باید از نزدیک درک کرد و از راه دور قضاوت نکرد به قول تولستوی اگر می خواهی در مورد راه رفتن کسی قضاوت کنی اول کفشهای او را بپوش.


86/5/24
12:4 صبح

شرح مکاشفات حنوخ

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

سلام به همه دوستان وبلاگ نویس

جای شما خالی چند روزی رفتیم مشهد و نائب الزیاره شما هم بودیم.

الان هم که برگشتیم خونه مشغول درس و بحث؛ خب چه خبر از وبلاگها ؟

الان چی تو بورسه؟

بگذریم . چند روزی است که مشغول ترجمه کتاب دوم حنوخ هستم .

حنوخ همانی است که ما در اسلام به او ادریس می گوییم.

وی یک سفر روحانی به عرش داشته و چیزهایی رو در عرش خدا دیده که قابل توجه است .

تقریبا چیزی شبیه به معراج رسول الله (ص).

این کتاب شرح مشاهدات حنوخ در عرش الهی و ملاقات با خدا می باشد .

انشاء الله در صورت اتمام کار روی وبلاگ در اختیار دوستان قرار می دهم.

والسلام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


<      1   2   3      >