سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/3/20
11:1 عصر

دولت ائتلافی

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

عجب بازاری شده این بازار انتخابات، این روزا ما رو از درس و بحث هم انداختن بخدا!


 قالیباف، روحانی، رضایی؛ سه کاندیدایی که در بین باقیماندگان حرف های 
بیشتری برای زدن دارند. قالیباف مرد عمل، روحانی دارای دیپلماسی قوی و با
سابقه و تجربه و مشورت پذیر، ولی در مورد رضایی نظر مثبتی ندارم.

 

 
تجربه ای که از قالیباف داریم نشون می ده در حوزه کار و سازندگی قالیباف می
تونه حرف های زیادی برای زدن داشته باشه. عموماً خیلی حرف نمی زنه و بیشتر
کار می کنه و ایده هاش رو عملی میکنه.

 

 اما روحانی که از اول انقلاب در
حوزه سیاست ایران فعال بوده، سابقه و تجربه زیادی داره و قدرت چانه زنی
بالایی با جناحهای مختلف داره، من فکر می کنم آتوریته روحانی و مشورت پذیری
او همزمان خیلی می تونه کارها رو با نظم و مدیریت خوب جلو ببره!

 


 ولی رضایی خیلی برنامه ریزی شده عمل می کنه گویا این چند دوره ای که بصورت
متوالی کاندیدا شده اون رو بسیار پخته کرده، ولی برنامه های ایشون به سنگ
محک آزموده نشده و خیلی قابل اطمینان نیست. نمی شه سکان مملکت رو دست ایشون
داد.

 

 در نهایت فکر می کنم هر کدام از این آقایان که رئیس جمهور 
بشن باید به یک دولت فراجناحی فکر کنند. یه دولت با تدبیر و مشورت پذیر! چه
خوب می شد که همه این عزیزان می تونستن بعد انتخابات با هم کنار بیان و یک
دولت ائتلافی رو تشکیل بدن.

 

 فکرش رو بکن یک دولت ائتلافی که متشکل از روحانی، قالیباف، عارف و رضایی باشه. 

 چی می شه اگه بشه!؟


92/3/20
4:6 عصر

کناره گیری جلیلی از شرکت در انتخابات

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

دکتر سعید جلیلی کاندیدای اصولگرا و حامی گفتمان انقلاب امروز با انتشار بیانیه ای از کاندیداتوری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری به نفع دکتر محمد رضا عارف کاندیدای اصلاح طلب انصراف داد؛ وی در بخش هایی از بیانیه خود اظهار داشت: ..با نزدیک شدن به ایام ثبت نام نامزدها و حوادثی که در آخرین روزهای ثبت نام روی داد، نگرانیهایی از باب تکرار حوادث تلخ سالهای گذشته به­ ویژه وقایع سال 88 را پدید آورد؛ لذا بر خود لازم دیدم با ثبت نام در انتخابات خود را در معرض انتخاب ملت بزرگ ایران قرار دهم. پیروزی اصول­گرایان را در انتخابات ریاست جمهوری هدف اصلی خود می­دانستم و معتقدبودم با استمرار اصول گرایان حقیقی می­‌توان آرامش و امنیت و عقلانیت را که لازمه­ ایجاد حماسه­ سیاسی و حماسه­ اقتصادی است بر کشور حاکم کرد و بر این اساس خود را موظف می­دانستم از هر اقدامی که با واسطه یا بی‌واسطه به تحقق این هدف منجر شود کوتاهی نکنم. اما در ادامه این روند و پس از تشکیل مناظرات سیاسی متوجه شدم امر بر من مشتبه شده بود و حجابی بر دیدگانم سایه افکنده بود. من که حقیقت را گم کرده بودم در پرتو مناظرات روشنگرانه دکتر عارف گمشده خویش را یافتم و از بداخلاقی های خود در امر تبلیغات انتخاباتی خائف و تائب گشتم. دیشب بسیار اندیشناک بودم، اما پس از مناجات با پروردگار خویش عزم جزم نمودم تا با حرکتی انقلابی در صدد اصلاح گذشته تاریک خود برایم. لذا نیت خالص کردم و تصمیم گرفتم با انصراف از کاندیداتوری و اعلام حمایت از کاندیدای اصلح محمد رضا عارف خود و جامعه خود را اصلاح کنم. از ملت همیشه در صحنه ایران نیز خواستارم تا با حضور خود در انتخابات و انتخاب کاندیدای اصلح گامی دیگر در پیشرفت و اعتلای کشور عزیزمان ایران برداریم.

و الامر الیکم

سعید جلیلی

 

منبع: همه اینا رو دیشب خواب دیدم


92/3/19
1:51 صبح

هراس از شکست

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

این روزها هراس به اردوگاه اصول گرایان سایه انداخته، اینان که سرمست قدرت شده بودند به ناگاه چرتشان پاره شده و خود را در معرض سیل خروشان اراده های مردم می بینند. اراده های پیل افکنی که می تواند ایشان را در گرداب خشم فرو خورده خود خواهد بلعید. نشانه های این هراس را می توان در صحبت های سراسیمه شان در مناظره ها دید و شنید. اما این دشمنان قسم خورده انسانیت را نباید نادیده انگاشت که اینان چونان غریقی دست به هر چیزی برای حفظ خود می یازند و تا لحظه آخر در پی ایجاد فتنه و آشوب می مانند، شاید که از آب گل آلود خوشه ای برچینند.


92/2/21
2:55 صبح

وضعیت قرمز

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

مشکلات زیادی ما را و کشور ما را احاطه کرده است. عملکرد فاجعه بار دولت در هشت سال گذشته کشور را دچار بحران نموده، وضعیت اقتصادی نامطلوب، بهداشت و درمان در سرازیری سقوط، روابط خارجی پر چالش، و مولفه های بسیار دیگری که ما و مردم ما را در وضعیت قرمز قرار داده است. اما به نظر بنده سررشته تمام این مشکلات ناآگاهی و عدم دسترسی مردم به اطلاعات درست در کشور است. من فکر می کنم باید همه سعی در کسب آگاهی کنند و خود را از این جهل نجات دهند که کلید حل بحران غلبه بر جهل با سلاح علم و دانش است.


91/3/20
2:2 صبح

زیپ

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

نمی دانم تا به حال کودکی را دیده اید که بهانه می گیرد،

هرچه از او می پرسید چرا گریه می کند چیزی نمی گوید،

فقط گریه می کند،

هر چه می خواهد برایش فراهم می کنید،

از خوراکی گرفته تا اسباب بازی و ...

اما باز هم می گرید،

کلافه می شوید، نمی دانید چه کنید،

یکبار پسر من هم همین طور شده بود،

خیلی تلاش کردم بفهمم چرا اینطور می کند،

دیگه داشتم عصبانی می شدم،

همینکه خواستم فریادی بر سرش بکشم، ناگهان نگاهم به زیر گلویش افتاد،

قلبم ایستاد، انگار تمام دنیا بر سرم خراب شده بود،

خدایا....

شاید ده دقیقه بود که پوست گلویش لای زیپ کاپشنش گیر کرده بود،

و او همینطور گریه می کرد و نمی توانست به من بهماند که چرا گریه می کند،

آخه فقط دو سالش بود،

تکان هم نمی خورد، 

بشر این روزها چنین حالی دارد،

این روزها مردم خیلی از جاهای این کره خاکی همین حال را دارند،

قرن هاست بشر منتظر منجی است،

اما این روزها اوضاع متفاوت شده،

دیگه استخوان در گلوی بشر گیر کرده،

گوشت گردن بشر لای زیپ گیر کرده،

تکان نمی تواند بخورد چون دردش بیشتر می شود،

فریاد هم نمی تواند بزند،

چون گلوی لای زیپ گیر کرده و شاید زخمی شود،

اگر فریاد بزند حکایتش می شود چون فلسطین و سوریه و بحرین،

حکایتش می شود چون لیبی، مانند مصر و مثل خیلی جاها که این روزها صحنه خون و خونریزی است.

این روزها روزهای سختی است، حتی حرف هم نمی توانی بزنی،

این روزها بشر در انتظار است،

منتظر منجی که بیاید،

بیاید و این زیپ لعنتی را باز کند،

بشر همچنان به کودکی دو ساله می ماند،

اگر این بشر به بلوغ فکری رسیده بود،

خودش با دستان خودش زیپ را باز می کرد،

خدایا خود منجی را برسان،

از بشر که بگذریم من هم چندیست گویا گلویم لای زیپ گیر کرده،

بیش از صد روزه خانواده ام را از نزدیک ندیدم،

بیش از صد روزه که در حسرت یک بوسه برگونه دخترم مانده ام،

بیش از صد روزه که وقتی از در خانه وارد می شوم کسی به سمت در نمی دود،

بیش از صد روزه که کودکی دستانم را نگرفته تا از پاهایم بالا برود،

بیش از صد روزه که صدایش را در حالی که لبخندی بر لب دارد نشنیده ام،

این روزها تا دوازده شب در اتاق کارم می مانم،

حال رفتن به خانه را ندارم،

این روزها کسی در خانه منتظرم نیست،

در دیار غربت گیر کردم،

این روزها چون خاری در گلویم گیر کرده،

نه راه پس دارد و نه راه پیش،


   1   2      >