سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/3/24
2:21 صبح

اخلاق یهودی(کتاب جامعه سلیمان)

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته

اخلاق یهودی در کتاب جامعه سلیمان

موضوع کنفرانس امروز در مورد کتاب جامعه سلیمان میباشد . در ابتدا چارت  بحث را مشخص میکنیم .

1.     برای این موضوع در ابتدا باید تعریفی در مورد اخلاق ارائه بدهیم و ویژگیهایی که ما را بر آن میدارد تا یک متن را اخلاقی بدانیم بیان کنیم .

2.     در مرحله بعد ببینیم آیا این ویژگیها را در کتاب جامعه سلیمان میتوان یافت .

3.     در مرحله آخر نیز به جمع بندی مطالب میپردازیم.

مقدمه

در مورد اخلاق می توان گفت که به دلیل گرایشها و تعریف های مختلفی که از دین یهود در اعصار مختلف وجود دارد نمیتوان تعریف جامع اطراف و مانع اغیار از اخلاق در یهودیت ارائه داد.اما آنچه به طور اجمال میتوان بیان کرد اینست که خداوند در تورات و در سفر پیدایش(27:1)  میفرماید: انسان به صورت خدا خلق شده است. از آنجا که انسان به صورت خدا خلق شده پس بالاترین و والاترین کمال اخلاقی انسان اینست که خود را شبیه خدا کند. این سخن را می توان پایه و شالوده مهم ترین اصل اخلاقی تورات که همان تقلید از خدا میباشد دانست.پس انسانها سعی میکردند که هر چه بیشتر و حتی الامکان خود را شبیه خدا کنند و هر راهی و هر عمل و کرداری که آنها را به این هدف نزدیک کند میتواند یک امر اخلاقی باشد.

از جمله اموری که یک فرد یهودی را به این هدف نزدیک می گرداند احترام به پدر و مادر، قتل نکردن، زنا نکردن ، دزدی نکردن، شهادت دروغ ندادن علیه هم نوع و...میباشد که در جای جای تورات و خصوصا در ده فرمان آمده است.

 پس امر اخلاقی مشتمل بر رفتارهای شخص برای رسیدن به غایت کمال که همان شبیه خدا بودن است می باشد.

حال سوال این است که راه رسیدن به خدا چیست؟ و به عبارت دیگر به چه طریقی میتوان به این امور و احکام اخلاقی دست یافت؟

کوتاه سخن اینکه اخلاق دینی می تواند پاسخوگی این سوال باشد و آن هم اینکه مرجع و منبع دستیابی به امور اخلاقی هم نص خداوند است که از طریق پیامبر او به ما رسیده است.

در این کنفرانس بر آنیم تا به بررسی یکی از این نصوص الهی به نام جامعه سلیمان بپردازیم تا ببینیم که تا چه حد به مسئله اخلاق پرداخته شده است و آیا می توان این کتاب را یک متن اخلاقی دانست یا خیر؟

بررسی کتاب جامعه سلیمان

ابتدا یک طرح کلی از این کتاب بیان میدارم:

در ابتدا این کتاب با بیان این مسئله آغاز میگردد که همه چیز بطالت است و حول و حوش این گزاره به بیان مسائلی میپردازد که همه امور ظاهری که در دنیا اتفاق می افتد و هر روزه ما شاهد آن هستیم ، همانطور که قبل از ما دیگران شاهد بودند و بعد از ما نیز آینده گان شاهد خواهند بود تکراری است و چیز تازه ای نیست پس نتیجه میگیریم که بطالت است.

بعد از آن مواردی را ذکر کرده و مدعای خود را مبنی بر باطل بودن آن امور تکرار میکند،

مانند بطالت حکمت، بطالت لذات، بطالت حکمت و جهالت  و بطالت زحمت.

سلیمان در این بابها خود را جامعه معرفی میکند و میگوید من در پی باد زحمت به حکمتی دست یافتم که در اورشلیم بر همگان برتری یافتم ولی در آخر همه آن را بطالت میداند زیرا در پی باد زحمت است و همچنین نتیجه میگیرد در کثرت حکمت کثرت غم است و هر که علم را بیفزاید حزن را می افزاید.

در مورد لذات میگوید هر آنچه از لذات خواستم بدست آوردم از خانه و تاکستانها بسیار گرفته تا بانو و بانوان پس در این زمینه هم بر همه آنان که تابه اکنون در اورشلیم بودند برتری یافتم ولی آن را نیز بطالت میداند زیرا وقتی به زحماتی که کشیدم و مشقاتی که تحمل کردم می نگرم  در می یابم که تمامی آن بطالت بوده و در پی باد زحمت.

در ادامه مقایسه ای بین فرد حکیم و احمق دارد و درعین برتری حکیم بر احمق بیان میدارد که در نهایت مرد حکیم همانگونه خواهد مرد که مرد احمق و همه چیز بالتمام فراموش خواهد شد و در پایان این سوال را میپرسد : کیست که او را باز آورد تا آنچه را که بعد از او واقع خواهد شد مشاهده نماید؟

در ادامه در مورد بطالت تنهایی سخن میراند زیرا در تنهایی در هنگام سختیها کسی نیست که از تو دستگیری کند و تو را یاری رساند اما معتقد است که دو از یک بهتر است زیرا اگر یکی بیفتد دیگری او را کمک میرساند.

سلیمان معتقد است که هر چیزی را در این جهان زمانی است و انسان نباید خود را عامل کامیابی های خود بداند بلکه برای کامیابی او زمانی است همانطور که برای رنج و محنت اینچنین بوده است و زمان هر چیز که برسد  خدا آن را به بنده اش عطا میکند پس نه در رنج محنت شکایت کن و نه در کامیابی و سرور مغرور.

در باب بعدی سلیمان آدابی را بیان میدارد که شخص در حضور خدا باید رعایت کند.

اول اینکه در حضور خدا زیاد سخن مگوید زیرا آواز احمق از کثرت سخنان است.

دوم چون برای خدا نذر نمایی در وفای آن تاخیر منما زیرا که او از احمقان خشنود نیست.

پس آنچه نذر کردی وفا نما. بهتر است که نذر ننمایی از اینکه نذر نموده  وفا نکنی .

در این باب مباحث کمی سبقه اخلاقی پیدا میکند و باید ها و نباید هایی که در حضور خدا لازم است مطرح میشود که مسلما در نزدیکی به خدا  و شباهت به او مسلما تاثیر دارد .

همچنان در ادامه از بطالت ثروت سخن میراند و میگوید ثروتی که زیاد کنی و خود نتوانی از آن استفاده ببری بطالت است.

در پاراگراف بعد سلیمان از حکمت سخن میراند  اما نه از بطالت  آن بلکه اینبار از در تمجید حکمت در می آید در این باب گزاره های اخلاقی هم به چشم می خورد همچون :

به همه سخنانی که گفته شود دل خود را منه ، مبادا بنده خود را که تو را لعنت میکند بشنوی. زیرا دلت میداند که تو نیز بسیار بارها دیگران را لعنت نموده ای .

در قسمت بعد سلیمان از خواننده می خواهد که در مقابل حکم پادشاه خاضع باشد و حکم پادشاه را نگه دارد زیرا این به سبب سوگند خداوند است.

سلیمان عادل را مدح میکند و سعادتمندی را برای عادل میداند  و شریر را سعادتمند  نمی شمارد، اما بیان میدارد که آنچه برای عادلان واقع شود برای شریران نیز همان واقع شود و عاقبت امر هر دو می میرند و مدفون می شوند و از یادها می روند. پس این نیز بطالت است. در نهایت سلیمان شادمانی را مدح میکند و میگوید چیزی بهتر از این نیست که بخورد و بنوشد و شادی نماید و این در تمامی ایام عمرش با او باقی ماند.

او عاقبت امر همه را یک واقعه میداند و آن مرگ است که در نهایت همه زندگان به آن میپیوندند.در نهایت انسان را سفارش میکند که کاری کند که خشم پادشاه بر او برانگیخته نشود و چون برانگیخته شد مکان خود را ترک ننماید زیرا تسلیم خطاهای عظیم را           فرو می نشاند. سپس توصیه میکند که در جوانی خدا را بیاد آورید و شادمان باشید و جوانی را قبل از آنکه روزهای پیری و بلا برسد در یابید.

در قسمت انتهایی کتاب سلیمان اینچنین نتیجه میگیرد:

پس ختم تمام امر را بشنویم از خدا بترس و اوامر او ار نگاه دار چونکه تمامی تکلیف انسان این است. زیرا خدا هر عمل را با هر کار مخفی خواه نیکو و خواه بد باشد، به محاکمه خواهد آورد.

نتیجه گیری

در پایان میتوان چنین نتیجه گرفت که کتاب جامعه سلیمان یک کتاب اخلاقی خودآگاه نمیباشد، بلکه بیشتر کتابی حکمت آمیز و پند آمیز است که گاهی گزاره هایی اخلاقی نیز در بر دارد اما در سایه این حکمت ها و پندها یک روح کلی اخلاقی یا یک نتیجه اخلاقی در بر دارد که آن هم اطاعت از اوامر الهی می باشد و کسی را سعادتمند می داند که از اوامر او اطاعت نموده و اراده او را دنبال نماید.

روح کلی که بر متن حاکم است و نتیجه ای که از این پندها و اندرزها میگیرد اخلاقی است ولی در ابتدا با یک اخلاق سلبی آغاز میشود و درپایان اشاره ای هم به گزاره های اخلاقی ایجابی دارد.

والسلام علی من اتبع الهدی

محمد ابراهیم علیزاده