به حاکم خبر رسید که یکی از سرشناس ترین منتقدارن حکومت در حال برنامه ریزی و تنظیم قوا برای مبارزه است. در خبر آمده بود که در منزل وی مال و سلاح فراوان گرد آمده و افراد زیادی به واسطه نامه هایی اعلام وفاداری به وی نموده اند. حاکم که برق از رخسارش پریده بود، دستپاچه مأموری فرستاد تا مخفیانه در خانه او تجسس کند. مأمور به سمت خانه رهسپار شد، نردبانی بر دیوار گذاشت و در آن تاریکی شب کورمال کورمال از دیوار بالا رفت. وقتی می خواست از آنسوی دیوار پایین آید به دنبال جای پایی برای پایین آمدن می گشت که ناگهان صدایی او را در جای خود میخکوب کرد. "بگذار تا شمعی بیاورند تا جلوی پایت را ببینی و آسیبی به تو نرسد." آری صاحبخانه با رویی گشاده به استقبال او آمده بود و به او کمک می کرد تا به سلامت مأموریت خود را به پایان برد.
"بعدها در گزارش مأمور آمده بود در خانه او جز شمشیری و کیسه پولی که ممهور به مهر مادر حاکم بود چیزی نیافتم. او را بر حصیری که روی شن های کف اتاق پهن شده بود در حال عبادت یافتم."
یک پرده از زندگانی امام علی النقی (ع).
91/3/7
12:40 صبح
12:40 صبح
استقبال
بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته