آیا کم حرف بودن برای انسان یک امتیاز محسوب می شود؟ شما بیشتر به انسان های خوش بیان و پرگوی علاقه دارید یا انسان های ساکت یا گزیده گوی؟ اصلا زیاد حرف زدن مگر چه اشکالی دارد؟
شاید تا به حال افرادی را دیده باشید که پرگو هستند و البته گاهی هم خوش بیان، وقتی پای صحبت شان می نشینی خسته نمی شوی، از هر دری سخنی می گویند و حکایتی و کلاً همیشه حرف هایی برای گفتن دارند. البته گاهی هم این پرگویی ها مخاطب را خسته می کند چنانکه مخاطب به دنبال راهی برای فرار از دست این فرد پرحرف می گردد.
در مقابل افرادی در اطراف ما وجود دارند که ساکت و آرامند، کم حرف می زنند و البته بعضی هاشان در موقع پاسخگویی بسیار گزیده سخن می گویند. این افراد نیز دو دسته اند: عده ای که کم رو هستند و اصلا نمی توانند حتی در مواقع لزوم حرف بزنند و البته افرادی که گزیده گویی مشخصه آنهاست و در جای لازم البته پاسخهای گزیده و خوبی در آستین دارند.
در تاریخ و ادبیات کهن فارسی نیز به این دو دسته اشاره شده و شعرای شکر شکن پارسی نیز در این باب سخن بسیار گفته اند: نظامی گنجوی می گوید: کم گوی و گزیده گوی چون دُر/ تا ز اندک تو جهان شود پر . یا سعدی در جای دیگر می گوید: تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد.
همچنین در متون دینی هم به این مسئله اشاره شده است: چنانکه پیامبر گرامی اسلام می فرماید: پرگویان و پرچانه ها بدهای امت من هستند. امام هادی نیز در اشاره ای کوتاه می فرماید: جاهل اسیر زبان خویش است.
اما به واقع علت این همه نکوهش در مورد پرگویی چیست؟ و به عبارت دیگر سر فضیلت خاموشی گزیدن در چیست؟
انشاء الله ادامه دارد...