سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/3/2
10:54 صبح

استقلال و آزادی اندیشه ضامن تداوم آن است

بدست محمد ابراهیم علیزاده در دسته استقلال اندیشه، حوزه، حکومت، تاریخ مسیحیت، تاریخ معتزله

این روزها وقتی کتاب‏ها را ورق می‏زنم گاهی اوقات افکارم با جریانات و اخبار روز گره می‏خورد. چندی پیش کتابی در فراز و فرود مسیحیت می‏خواندم، چند روزی هم هست که تاریخ چند مکتب و فرقه اسلامی را می‏خوانم. نکته‏ای که برای من جالب بود این است که در مسیحیت از زمانی که مسیحیت به عنوان دین رسمی امپراطوری روم در آمد، یعنی زمانی که کنستانتین که امپراطور روم بود به مسیحیت گروید،‏از یک سو مسیحیت به سرعت گسترش پیدا کرد،‏اما از دیگر سو این دین اخلاقی کم کم از آموزه‏های اصلی خود دور شد و تبدیل به یک نظام حکومتی شد تا جایی که جایگاه اخلاقی آن رو به افول نهاد و ما در تاریخ مسیحیت شاهد برپایی دادگاه‏های تفتیش عقاید هستیم در اینجا عالمان مسیحی با تکیه بر زور و قدرت هر کاری خواستند کردند و در مقابل مخالفان ایستادند و آنان را محکوم کرده و مجبور به پیروی از عقاید کلیسا کردند و تقریباً میتوان گفت فاتجه آزادی اندیشه و بیان خوانده شد تا جایی که خیلی‏ها از این دوران به عنوان دوران سیاه اندیشه یاد می‏کنند. در اسلام نیز وقتی تاریخ معتزله را می‏خواندم دیدم که معتزله واقعاً سپیده دم اندیشه‏های  فلسفی در اسلام بودند و در مدت زمان کوتاهی رشد و نوآوری و تحول  چشمگیری در مباحث کلامی و فلسفی داشتند، تا جایی که سوزان دیولد در کتاب خود معتقد است که معتزله تأثیرات شگرفی بر فلسفه مسیحی و یهودی نیز گذاشته و باعث بالندگی آنها نیز شده‏اند اما آنها نیز دچار همین آفت شدند؛ یعنی وقتی که مأمون عباسی به معتزله گروید و مکتب اعتزال را به عنوان دین رسمی حکومت اعلام کرد عالمان دین و حاکمان برای گسترش آن تلاش بسیاری کردند و در این راه حتی به زور هم متوسل شدند تا جاییکه در دورانی به نام دوران محنت عالمان اهل سنت را که در جبهه مخالف بودند به دادگاه کشیده و تفیتیش عقاید کردند و کسانی را که عقیده آنها را نمی‏پذیرفتند به زندان می‏افکندند یا شکنجه می‏کردند و یا اعدام می‏کردند و از اینجا بود که مقبولیت آنها نیز در بین عامه مردم کم شد و پایگاه مردمی را نیز از دست دادند. اما این گویا رسم روزگار است که هر عقیده  و مکتبی که مدتی بر مسند قدرت می‏نشیند دیگران چشم دیدن مخالف را ندارد و اصلا حکومتی شدن دین‏ها به گونه‏ای که استقلال خود را از دست بدهند نه تنها امتیاز نیست که خسران است. در زمان حاضر و در کشور جمهوری اسلامی ایران نیز گوشه‏هایی از این مسئله دیده می‏شود و بیم آن می‏رود که حوزه و علمای دین استقلال خود را از دست بدهند و تحت لوای حکومت قرار گیرند که در این صورت دستاویز سیاست‏های سیاستمداران خواهند شد و کم کم از مسیر حق خارج خواهندشد. با توجه به این‏که این روزها زمزمه‏هایی شنیده می‏شود مبنی بر حمایت‏های گسترده دولت از حوزه که مطمئناً در قبال آن درخواست‏هایی هم دارد، این جانب صرفاً به عنوان یک محقق توصیه می‏کنم که علما نگذارند حوزه تحت سیطره دولت و حکومت باشد که اگر استقلال خود را از دست بدهد بیم انحطاط دین می‏رود و این امکان وجود دارد که حوزه پایگاه مردمی خود را از دست بدهد. این امری است که در تاریخ بارها تکرار شده و تجربه شده و باید گفت که آزموده را آزمودن خطاست.